Web Analytics Made Easy - Statcounter

عملیات والفجر ۸ یکی از عملیات‌های مهم و تاثیرگذار در طول جنگ عراق و ایران بود که یک پیروزی بزرگ را نصیب ایران کرد. طی این عملیات نیرو‌های ایرانی کنترل منطقه فاو را در دست گرفتند.

به گزارش اعتماد، «حمیدرضا فراهانی» پژوهشگر دفاع مقدس و راوی شهید سلیمانی در عملیات والفجر ۸ بود که دوشادوش او در روز‌ها و ساعات عملیات همراه بود.

بیشتر بخوانید: اخباری که در وبسایت منتشر نمی‌شوند!

فراهانی معتقد است که قاسم سلیمانی، از دخالت دادن مسائل سیاسی در لشکر تحت امرش پرهیز می‌کرد ولی در عین حال در جریان امور بود. فراهانی در گفتگو با «اعتماد» هم روز‌های عملیات را روایت می‌کند و هم از چگونگی مدیریت لشکر ۴۱ ثارالله از سوی قاسم سلیمانی می‌گوید. مشروح این مصاحبه در ادامه می‌آید.

شما به عنوان راوی فرماندهان در کدام عملیات در کنار آقای سلیمانی بودید؟

من سال ۶۴ اولین ماموریتم با حاج قاسم سلیمانی بود. قبل از عملیات والفجر ۸ و در مهرماه سال ۶۴ اولین دیدار من با سردار سلیمانی رخ داد. در عملیات البیضه به حاج قاسم پیوستم که این عملیات ما را به ایشان وصل کرد. شیوه برخورد او با سایر فرماندهان جنگ متفاوت بود و به نوعی تعلق به ایشان پیدا کردیم.

او جاذبه بسیاری از نوع رفتار و کردار داشت و حتی در اولین برخورد به شوخی به سایر رزمنده‌ها گفت که من را در هور بیندازند که وقتی گفتم نوار‌ها و دفترچه‌ها که اسناد و مدارک جنگ است، خراب می‌شود من را زمین گذاشتند. در سن ۲۵ سالگی که سردار سلیمانی هم در همین حدود سن داشت، کنار هم در جبهه حضور داشتیم. عملیات البیضه یک عملیات اصلی ولی محدود بود که چند تیپ و لشکر در آن فعالیت داشتند که در کنار ایشان بودم.

این عملیات چرا انجام نشد؟

قاسم با بچه‌ها و نیرو‌های اطلاعات و شناسایی صحبت می‌کرد خودش منطقه را بازدید می‌کرد و هرچه جلوتر می‌رفت، می‌دید که وضعیت در حال سنگین‌تر شدن است. با بچه‌ها صحبت می‌کرد ولی انتهای قضیه را به بچه‌ها نمی‌گفت که قرار است عملیات انجام نشود زیرا روحیه بچه‌ها تضعیف می‌شد و ممکن بود حساسیت بچه‌ها به پیشرفت کار کم شود.

وقتی که با فرمانده قرارگاه صحبت می‌کرد وضعیت را از نظر سرعت عمل، پیشرفت کار به فرماندهان قرارگاه که شمخانی هم در آن حضور داشت بیان کرد. وقتی این عملیات جدی‌تر شد، بنا بر این شد که منتفی شود زیرا آب موجود در سرزمین این عملیات به موفقیت آن ضربه می‌زد. ولی با این وجود برای عملیات فاو خیلی از فرماندهان می‌دانستند که برای چه چیزی نیرو تربیت می‌کردند. البته فقط می‌دانستند که این نیرو‌ها برای عملیات آبی و خاکی تربیت می‌شوند، چون این عملیات خیلی سری بود ولی عملیات البیضه منتفی شد و نیرو‌ها به گردان‌های‌شان بازگشتند تا خود را برای یک عملیات بزرگ‌تر زمستانی آماده کنند.

من با حاج قاسم به هر جایی که می‌رفت همراه بودم ولی در خیلی از جا‌های دیگر که کار‌ها در پیش رفتن بود، حضور نداشتیم. ما سه کار داشتیم؛ قبل از عملیات؛ حین عملیات و یکی بعد از عملیات.

در اینجا با قاسم سلیمانی به صورت محدود ارتباط داشتیم ولی با روحیات و خلقیات ایشان آشنا بودیم. او فرد دارای فکری بود.

بعد هم برای عملیات والفجر ۸ به لشکر ۴۱ ثارالله پیوستید.

بله؛ مدتی قبل از عملیات والفجر به سردار سلیمانی پیوستم؛ یعنی اواخر دی ماه. وقتی فهمیدم که راوی سردار سلیمانی هستم خیلی خوشحال شدم زیرا خلقیات و روحیات ایشان خیلی مورد استقبال من بود. سردار سلیمانی ویژگی‌های خیلی خوبی داشت که در والفجر ۸ خیلی نمود پیدا کرد. بعد از عملیات والفجر ۸ همه گردان‌های لشکر‌های دیگر دوست داشتند هنگام عملیات لشکر ثارالله سمت چپ و راست‌شان باشد، چون خیال‌شان راحت بود.

در تصمیم‌گیری و تصمیم‌سازی سردار سلیمانی خیلی موفق عمل می‌کرد. بچه‌های ۲۲ و ۲۳ ساله‌ای در این عملیات‌ها حضور داشتند و انسان‌های پخته‌ای شده بودند، این جنگ واقعا انسان‌ساز بود. در بالاترین و پایین‌ترین سطوح با همه مشورت می‌کردند و راحت نقطه‌نظرات خود را مطرح می‌کردند این مساله کار را خیلی پخته می‌کرد و عقلانیت جنگ را بالا می‌برد. وقتی که یک فرمانده تصمیم می‌گرفت ناشی از تصمیم خودش به تنهایی نبود بلکه ناشی از تصمیم کل نیرو‌ها بود.

مدیریت حاج قاسم یک مدیریت خیلی خوب و براساس عقلانیت و عشق و محبت بود. نیرو‌ها وقتی به حاج قاسم می‌رسیدند حاج قاسم آن‌ها را بغل می‌کرد و به آن‌ها محبت داشت و علاقه خود را به آن‌ها نشان می‌داد و تمام مشکلات و نیازمند‌های آن‌ها را می‌دانست و تلاش می‌کرد مشکلات خانوادگی آن‌ها را هم برطرف کند.

یکی دیگر از ویژگی‌های حاج قاسم همین نظارت و مدیریتش بر وضعیت بود و کار‌ها را از نزدیک می‌دید و وقتی اطلاعات و عملیات می‌گفت که منطقه را دیده است، خودش از نزدیک به منطقه می‌رفت اگر اعلام می‌کردند که توپخانه‌ها و ادوات آماده است، خودش از آن‌ها بازدید می‌کرد یا اگر بچه‌های جهاد اعلام می‌کردند که سوله و سنگر تاسیس کرده‌اند، از آن‌ها بازدید می‌کرد علاوه بر این از نزدیک با آن‌ها ارتباط داشت در جریان اقدامات آن‌ها نیز بود و بر کارهای‌شان نظارت داشت.

این نظارت هم یکی از ویژگی‌های سردار سلیمانی بود. یکی دیگر از ویژگی‌هایش شناخت عمیق از فرماندهان و منطقه خودش بود که مثل کف دستش تمام مسیر‌ها و منطقه‌های مختلف را می‌شناخت. علاوه بر این وضعیت دشمن، تعداد سنگرها، تعداد توپخانه‌ها، تعداد ادوات، تعداد نیروها، نوع نیرو شامل پیاده، سواره‌نظام و... و امکانات و تجهیزات دشمن را هم می‌دانست.

برخی فرماندهان با اجرای والفجر ۸ مخالف بودند. توجیه آقای سلیمانی در این مورد چه بود؛ تکلیف یا مساله دیگری؟

همه فرماندهان مخالف صد درصدی این عملیات نبودند. آن‌ها در هور و در خیبر جنگیده بودند، تجربه عملیات در آب را داشتند، ولی این تجربه والفجر۸ بسیار با اهمیت‌تر بود زیرا آب در جریان بود، آن‌هم با سرعت زیاد ولی در سایر عملیات‌ها این جریان را نداشت.

ولی در نهایت نتیجه این شد که عملیات والفجر ۸ انجام شود خیلی از فرماندهان بر اساس تکلیف و توجیه، دل‌شان گرم شد و به این عملیات وارد شدند. ترس آن‌ها از این بود که اگر بچه‌ها را آب ببرد، باید به خانواده آن‌ها چه بگوییم. شرایط کشور آشفته می‌شد؛ این ترس ساده‌ای نبود. جان بچه‌هایی به خاطر می‌افتاد که فرماندهان لشکر‌ها آن‌ها را از خودشان بیشتر دوست داشتند و حاضر نبودند یک سر سوزن به نیروهای‌شان لطمه‌ای وارد شود. علاوه بر این موضوع، خانواده‌های آن‌ها داغ‌شان را نمی‌توانستند تحمل کنند زیرا داغی سخت بر سینه آن‌ها می‌نشست. این نگرانی در حدی بود که حتی پیشنهادی هم بود که در دهانه ورودی اروند به خلیج‌فارس تور نصب کنند تا جریان آب غواصان را به خلیج‌فارس نبرد.

بالاخره این عملیات اجرا شد. دو هفته قبل از اجرای عملیات یک عکس هوایی از محل عملیات گرفته شد ولی چیزی را به ما نشان می‌داد که با یک زمین بکر مواجه بودیم که عراق نیروی زیادی به آنجا نیاورده بود.

وقتی حاج قاسم این عکس‌ها را دید، خیلی به موفقیت‌آمیز بودن عملیات امیدوار و اعلام شد که غواص‌ها ۷۰ الی ۸۰درصد احتمال موفقیت دارند. بچه‌ها را جمع کرد و این فیلم‌ها و عکس‌ها را نشان دادند و همه می‌دانستند که منطقه این امکانات و تجهیزات را دارد. سه منطقه شلمچه، هور و فاو را شلوغ کردند ولی ذهن عراقی‌ها برای انجام عملیات به سمت هور رفت و ذهن آن‌ها به سمت اروند نرفت و به همین دلیل وقتی عملیات شد عراقی‌ها در آنجا حضور نداشتند و اصلا شبیه یک عملیات نبود. نقش اصلی را در عملیات والفجر غواص‌ها و آتش توپخانه‌ها داشتند.

باتوجه به نگرانی‌هایی که برای عملیات وجود داشت، فرماندهان و در این مورد، شهید سلیمانی با نیرو‌ها چگونه ارتباط می‌گرفت؟

خود سردار سلیمانی به نیرو‌ها سر می‌زد و رابطه تنگاتنگی با بچه‌های اطلاعات- عملیات و تخریب‌چی و بچه‌های گردان‌ها داشت و ارتباط تنگاتنگی برقرار بود. در مرحله بعد با نیرو‌های تدارکات، بهداری، تعاون، یگان دریایی و ... ارتباط مناسبی داشتند. از دو شب قبل از عملیات حاج قاسم وارد گردان‌ها می‌شد. دیگر مرحله توجیه بچه‌ها گذشته بود و حالا زمان این بود که عشق و محبت و دلگرمی به بچه‌های عملیات بدهد و برای افزایش شجاعت و جسارت رزمنده‌ها و افزایش روحیه آن‌ها اقداماتی انجام دهد.

حاج قاسم گردان به گردان وارد می‌شد و از نهج‌البلاغه ذکر‌های مختلفی را می‌خواند. با توجه به اینکه سردار سلیمانی اهل فکر و مطالعه بود اندوخته‌های او در عملیات والفجر ۸ باعث تهییج روحیه رزمنده‌ها شد و خیلی فضای گرم و صمیمی بین رزمنده‌ها به وجود آمد.

آن‌ها شروع به نوشتن وصیت‌نامه‌های خود کردند. محبتی بین رزمنده‌ها و حاج قاسم به وجود آمد که این عشق و محبت را حتی در درون خانواده‌ها هم نمی‌توان دید. یکی دیگر از ویژگی‌های سردار سلیمانی رهنمود‌هایی بود که ارایه می‌کرد. وقتی وارد بحثی می‌شد علاوه بر بررسی نقاط قوت و ضعف یکسری رهنمود‌هایی هم می‌داد؛ مثلا اینکه نیرو‌ها در صورت غافلگیری بتوانند خود را نجات دهند، چگونه گردان‌ها بتوانند جلوی تلفات بیشتر خود را بگیرند یا چگونه به گردان‌های دیگر کمک کنند.

آیا در برگزاری عملیات والفجر ۸ اختلافی بین فرماندهان بود و اینکه آیا سردار سلیمانی جزو این مخالفان بود؟

شهید خرازی با اجرای این عملیات به صورت کاملا شدید مخالف بود. تمام فرماندهان با عملیات والفجر ۸ مخالف بودند جز آقای هاشمی‌رفسنجانی و محسن رضایی، زیرا قرار بود از اروند عبور کنند که ۶۰ کیلومتر سرعت عبور آب بود ولی وقتی کار به‌طور کامل تشریح شد این مخالفان یکی‌یکی به طیف موافقان پیوستند. برخی از فرماندهان مثل رحیم صفوی و سردار سلیمانی به خاطر تکلیفی که داشتند وارد این عملیات شدند. شهید احمد کاظمی و شهید خرازی تا لحظات آخر نمی‌خواستند به این عملیات بیایند و در لحظات آخر به عملیات پیوستند. عزیز جعفری به این عملیات نپیوست. وضعیت به گونه‌ای بود که محسن رضایی گفت هرکس می‌خواهد، بیاید هر کس می‌خواهد به منطقه دیگری برود و عملیات انجام دهد ولی ما والفجر۸ را انجام می‌دهیم تا فاو را بگیریم.

تلفات لشکر ۴۱ ثارالله در والفجر ۸ چقدر بود؟

والفجر ۸ یکی از عملیات‌هایی بود که کمترین میزان شهدا را داشت. تعداد شهدای ما در حدی کم بود که بسیجی‌ها می‌گفتند این عملیات نبود بلکه مانور بود. ساعت ۱۰ شب بچه‌ها باید به آب می‌زدند. آن‌ها در بهمنشیر آموزش دیده بودند. وقتی غواص لباسش را می‌پوشید و داخل آب می‌رفت باید ۲۰۰ متر را طی می‌کرد، اما در اروند باید ۶۰۰ الی ۷۰۰ متر مسیر را با وجود سرعت آب و با امکانات حداقلی شنا می‌کرد. یک شب قبل از عملیات حاج قاسم به غواص‌ها زیاد سر می‌زد زیرا آن‌ها مرکز موضوع بودند.این غواصان یک شب

به آب زدند تا حاج قاسم نقاط قوت و ضعف آن‌ها را ببیند. بعد از اینکه از آب بیرون آمدند، هوا در حدی سرد بود که دندان‌های آن‌ها به‌هم می‌خورد. بچه‌ها برای اینکه کمی گرم شوند یک آتش درست کردند ولی در همان حین حاج قاسم دوباره از آن‌ها خواست که به آب بزنند تا نقاط قوت و ضعف آن‌ها را بار دیگر بسنجد و بچه‌ها بار دیگر در شب به آب زدند. در این مرحله خطا کمتر بود.

در زمان شروع عملیات غواص‌ها از نقطه‌ای به نام نقطه رهایی، هماهنگ با یکدیگر شروع کردند تا به داخل آب بروند. همین‌طور که داشتند می‌رفتند حاج قاسم مچ یکی یکی از بچه‌ها را گرفت و از آب بیرون آورد. به او گفت با این سن کجا می‌روی و به آن غواص گفت باید به گردان حضرت قاسم که بچه‌های ۱۶-۱۵ ساله در آن حضور دارند، بروی. این غواص بغض عجیبی کرد و به حاج قاسم گفت من با این دست‌ها بیل می‌زدم، به من نگویید بچه و حاج قاسم با این سخنان گذاشت که برود. حاج قاسم یک آرایش مخصوص به آن‌ها داده بود و آن‌ها با طناب به آب زدند.

غواصان به نحوی طناب را در دست گرفته بودند که یک گردان شبیه سه گروهان شده بود. جلوی آن‌ها نیروی اطلاعات- عملیات بودند. تا یک فاصله‌ای آن‌ها را می‌دیدیم ولی دیگر از آن به بعد از دید ما خارج شدند و باران شروع شد و آب تلاطم زیادی پیدا کرد. در همان حین عراق شروع به شلیک کردن به سطح آب کرد و همه فکر کردند که عملیات لو رفته است ولی تیراندازی قطع شد. فهمیدیم که این شلیک‌ها صوری است. دلهره تمام وجود ما را فرا گرفته بود. حاج قاسم در حالت دعا و ذکر بود که آن‌ها موفق شوند. بچه‌ها در این شرایط یک گلوله شلیک نکردند. به یک‌باره بعد از گذشت چند ساعت، یک نفر از بچه‌های غواص برگشت و با گریه به حاج قاسم گفت تو را به خدا بگذار ما با گردان‌های دیگر اعزام شویم؛ گفت امواج آب آن‌قدر شدید است که بچه‌ها را می‌چرخاند و می‌برد و مشخص نیست که کجا می‌روند.

در آن شرایط نمی‌توانستیم بی‌سیم‌ها را روشن کنیم، چون احتمال شنود از سوی عراقی‌ها وجود داشت. ولی با این وجود باز هم غواص‌ها منحرف نشدند و به همان نقطه‌ای رسیدند که باید. بالاخره خبر رسیدن بچه‌ها به آن سوی اروندرود به ما رسید؛ بچه‌ها تا زیر سنگر‌های عراقی‌ها رسیدند و شهید احمد امینی فرماندهی گردان غواص‌ها که این خبر را به حاج قاسم داد، آرام‌آرام می‌گفت که «پرواز کنند؟ پرواز کنند؟» حاج قاسم می‌گفت به سمت سنگر عراقی‌ها نروند تا تمام یگان‌ها برسند. تمام بچه‌های یگان‌ها که به ساحل رسیدند، در طول ساحل خوابیدند تا دستور حمله صادر شود. نیرو‌های عراقی کمی شک کرده بودند ولی وقتی به ساحل آمدند رزمنده‌ها آن‌قدر در گل فرو رفته بودند که هیچ‌کس متوجه حضور این حجم از نیرو در ساحل نشد.

غواص‌ها باید در حدی در ساحل شلوغ می‌کردند تا حواس عراقی‌ها پرت شود و وقتی قایق‌های نیرو‌های ایرانی رسیدند، عراقی‌ها نتوانند به نیرو‌های ما شلیک کنند. تا دو روز بعد از عملیات یک نیروی عراقی در یک سنگر تیربار را به سمت اروند گرفته بود و حاج قاسم می‌گفت هر جور که شده باید منهدم شود تا اینکه بالاخره موفق شدند و آن را منهدم کردند. یکی از یگان‌ها غواص‌هایش با موفقیت به اروند نرسیدند و روز بعد توانستند به ساحل برسند. حاج قاسم به منطقه آن‌ها هم گردان فرستاد تا این منطقه هم مدیریت شود. وقتی با حاج قاسم به سمت منطقه‌های دیگر رفتیم متوجه شدیم که عراقی‌ها در حین فرار به داخل باتلاق‌های خودشان افتادند.

حاج قاسم در این شرایط گفت که طناب بیاورید تا عراقی‌ها را از داخل باتلاق بیرون بکشیم. در حالی که در آن زمان در حال جنگ هم بودیم، حاج قاسم باز هم از دشمن خودش غافل نشد. عراقی‌ها روز بعد از آغاز عملیات به خودشان آمدند و فهمیدند که والفجر ۸ عملیات اصلی است و با اتوبوس نیروهای‌شان را به منطقه اعزام کردند و بچه‌ها نیرو‌های آن‌ها را منهدم می‌کردند. آن‌ها در این عملیات تلفات بالایی داشتند.

شرایط را به حدی برای عراقی‌ها سخت کردیم که عراقی‌ها در بیسیم خود به یکدیگر اعلام کرده بودند که از شدت آتش توپخانه‌ای که بر سر آن‌ها ریخته اینجا جهنم شده است. پیشروی به حدی رسید که تا پشت فاو رسیدیم. من با سردار سلیمانی بین بچه‌ها در اروند بودیم؛ آقای هاشمی‌رفسنجانی به حاج قاسم بی‌سیم زدند و گفت پیشانی غواصان لشکر ثارالله را از جانب من ببوسید. در همین مرحله از عملیات حاج احمد امینی فرمانده لشکر غواصان هم در درگیری شهید شد.

از دست رفتن یک فرمانده گردان چه تاثیری بر روند کار لشکر و فرماندهی آن گذاشت؟

تاثیر این شهادت‌ها بر سردار سلیمانی خیلی زیاد بود البته او خودداری زیادی داشت و بر خودش مسلط بود ولی در ظاهرش هیچ نشانی نبود تا روحیه رزمنده‌ها از بین نرود.

با توجه به اینکه والفجر ۸ سال ۶۴ بود و همان سال هم فضای سیاسی کشور متاثر از انتخاب نخست‌وزیر و دولت بود، در لشکر ثارالله آیا موضع‌گیری‌های سیاسی وجود داشت؟

من وقتی از تهران به جبهه و نزد حاج قاسم سلیمانی بازمی‌گشتم از من می‌پرسید که از پشت جبهه چه خبر. همیشه نگران جریان‌هایی بود که پشت جبهه در حال فعالیت بودند و همیشه تلاش می‌کرد که این جهت‌گیری‌ها در جبهه شکل نگیرد و این جنجال‌ها بین چپ و راست به جبهه وارد نشود و حتی یک بار به من گفت وقتی می‌فهمم در پشت جبهه این ماجرا‌ها وجود دارد پاهایم روی دکل در زمان دید‌بانی می‌لرزد. سردار سلیمانی از اینکه در پشت جبهه این مسائل وجود داشت خیلی ناراحت می‌شد و خیلی به‌هم می‌ریخت ولی زیاد وارد این موضوعات نمی‌شد. برخی از افراد بودند که جهت‌گیری سیاسی چپ و راست داشتند ولی مدیریت حاج قاسم باعث می‌شد که این جهت‌گیری‌ها در فعالیت‌ها تاثیرگذار نباشد و هیچ جنجالی شکل نمی‌گرفت و نیرو‌ها هیچ درگیری‌ای با هم نداشتند.

حاج قاسم فقط از مسائل آگاه بود ولی موضع‌گیری سیاسی نداشت. همه تیپی در لشکر بود؛ از چپ و راست بودند ولی هیچ مشکلی وجود نداشت، چون وارد بحث نمی‌شدند و موضعگیری نمی‌کردند. رای هم می‌دادند ولی تبلیغ و موضعگیری نداشتند. اما در جریان اخبار قرار داشت، چون در این گردان‌ها اهل تسنن، تشیع، اقوام بلوچ، سیستانی‌ها، زابلی‌ها و ... بودند. او شرایط را مدیریت می‌کرد تا درگیری به لحاظ جهت‌گیری سیاسی و ... بین بچه‌ها به وجود نیاید. حتی در لشکر ۴۱ ثارالله فرمانده گردان از اهل سنت داشتیم و هیچ حساسیتی درباره اهل سنت نداشت. هرکسی که پرستیژ فرماندهی از نظر عقلانیت، حرفه‌ای، عشق، مدیریت و محبت به نیرو را داشت، فرمانده گردان می‌کرد. هیچ اختلافی بین گردان‌ها وجود نداشت. این چند قوم را در کنار یکدیگر داشت و همه با عشق و محبت کنار هم کار می‌کردند. این نشان می‌دهد به خوبی توانسته بود مدیریت کند.

منبع: فرارو

کلیدواژه: قاسم سلیمانی لشکر ۴۱ ثارالله عملیات والفجر ۸ سردار سلیمانی قبل از عملیات قاسم سلیمانی برای عملیات حاج قاسم حاج قاسم عشق و محبت عملیات ها رزمنده ها چپ و راست بچه ها گردان ها عراقی ها پشت جبهه جهت گیری نیرو ها غواص ها

درخواست حذف خبر:

«خبربان» یک خبرخوان هوشمند و خودکار است و این خبر را به‌طور اتوماتیک از وبسایت fararu.com دریافت کرده‌است، لذا منبع این خبر، وبسایت «فرارو» بوده و سایت «خبربان» مسئولیتی در قبال محتوای آن ندارد. چنانچه درخواست حذف این خبر را دارید، کد ۳۶۷۵۷۵۲۸ را به همراه موضوع به شماره ۱۰۰۰۱۵۷۰ پیامک فرمایید. لطفاً در صورتی‌که در مورد این خبر، نظر یا سئوالی دارید، با منبع خبر (اینجا) ارتباط برقرار نمایید.

با استناد به ماده ۷۴ قانون تجارت الکترونیک مصوب ۱۳۸۲/۱۰/۱۷ مجلس شورای اسلامی و با عنایت به اینکه سایت «خبربان» مصداق بستر مبادلات الکترونیکی متنی، صوتی و تصویر است، مسئولیت نقض حقوق تصریح شده مولفان در قانون فوق از قبیل تکثیر، اجرا و توزیع و یا هر گونه محتوی خلاف قوانین کشور ایران بر عهده منبع خبر و کاربران است.

خبر بعدی:

وقتی مصاف حق و باطل ملاک تنفر و محبوبیت در جهان می‌شود

هنوز پهپاد‌ها به تلاویو نرسیده بودند و موشک‌ها پرتاب نشده بودند که موجی از شادی نه تنها در ایران بلکه در کشور‌های منطقه ایجاد شد؛ موجی که از همان ابتدا در فیل‌های متعددی شنیده می‌شد، فیلم‌هایی که فریاد‌هایی در آن شنیده می‌شد نظیر الله اکبر، لبیک یا خامنه‌ای، یا علی (ع) و یا حسین (ع)...

«از دمشق با صدای بلند اعلام می‌کنم  رژیم اسرائیل تنبیه خواهد شد»

ماجرا به وحشی گری هفت ماهه صهیونیست ها در نوار غزه بازمی‌گردد، جنایتی که هر روز توحش بیشتری از اسرائیل را نشان بشریت می‌دهد .

اعتمادی کارشناس مسائل بین‌الملل در ارتباط با دلایل توجه به روز جهانی قدس در بسیاری از کشور‌های جهان اظهار کرد: آن چه که بعد از ۷ اکتبر ۲۰۲۳ اتفاق افتاد آن بود که نگاه مردم جهان نسبت به رژیم صهیونیستی تغییر یافت. دلیلش هم جنایات بیش از ظرفیت‌های انسانی و عجیب صهیونیست‌ها در غزه بود. بنابراین  تحولات طوفان الاقصی بیداری جهانی را بر ذهن مردم جهان به ارمغان آورد.

اما حکایت دنباله دار قانون گریزی و وحشی‌گری رژیم صهیونیستی به همین جا ختم نشد ؛ بلکه این رژیم پا را از گلیم خود هم فراتر گذاشت و قوانین بین‌المللی را نیز در کنسولگری کشورمان نقض کرد.

دوشنبه سیزدهم فرودین ماه جنگنده‌های رژیم صهیونیستی ساختمان کنسولگری و محل سکونت سفیر ایران در دمشق را هدف قرار دادند.

جنایتی که از همان لحظه ابتدا با واکنش مقامات ایرانی و وعده پاسخ همراه بود.

اکبری سفیر کشورمان در سوریه گفت: رژیم صهیونیستی اولین بار نیست که چنین جرم و جنایت‌هایی را مرتکب می‌شود و مراکز دیپلماسی را هدف قرار می‌دهد بعد از جنایت‌های شش ماه گذشته در غزه امروز جنایت دیگری را علیه سفارت ایران انجام داد . این اقدام اسرائيل قطعا با پاسخ محکم ما مواجه خواهد شد.

امیر عبداللهیان نیز در چندین نوبت اعلام کرد که جنایات اسرائیل را بدون پاسخ نخواهد گذاشت ؛  او همچنین در نشست مشترک خبری با فیصل مقداد، همتای سوری بر مسئول بودن کاخ سفید در زمینه حمله به کنسولگری ایران در دمشق و لزوم پاسخگو بودن واشنگتن چندین نوبت تاکید کرد و گفت: «از دمشق با صدای بلند اعلام می‌کنم آمریکا در این حادثه مسئولیت دارد و باید پاسخگو باشد. رژیم اسرائیل تنبیه خواهد شد.»

علاوه بر وزیر خارجه کشورمان سید حسن نصرالله، دبیرکل حزب الله لبنان نیز در مراسم بزرگداشت شهدای حمله به کنسولگری ایران در دمشق گفت: «آمریکایی‌ها و اسرائیلی‌ها فهمیده‌اند که پاسخ ایران به این تجاوز صهیونیست‌ها در راه است.»

گفته بودیم «پاسخ می‌دهیم»

وعده صادقی که در  سحرگاه ۲۳ فروردین عملی شد ؛ حمله‌ای که با توجه به حجم و نوعش، در تاریخ رژیم اشغالگر بی‌سابقه بوده است.

امیر سرلشکر موسوی فرمانده ارتش جمهوری اسلامی ایران با اشاره به عملیات وعده صادق گفت: همه باید بدانیم که این اقدام دفاع مشروع جمهوری اسلامی در برابر عملیات نامشروع رژیم کودک‌کش صهیونیستی بود که از قبل چندین بار این عملیات را به آنها اعلام کردیم و حق مشروع خودمان را انجام دادیم. از روز چهاردهم اسفند به آنها گفتیم که می‌زنیم و آنها از آن روز در آماده‌باش کامل بودند و با بیش از ۱۰۰ فروند هواپیما از انواع مختلف فرشی در آسمان زده بودند، سطح دومی هم روی زمین داشتند و همه سامانه‌های پدافندی آنها در آماده‌باش کامل بود.

وی با بیان اینکه چیز‌های دیگری هم وجود داشت که باید محاسبه می‌کردیم به چندین مسیر تردد هواپیما‌های غیرنظامی از کشور‌های مختلف جهان اشاره کرد و گفت: باید رعایت حال آنها نیز می‌شد که نشان می‌دهد این عملیات پیچیدگی خاص خود را داشت و اینجا بود که به رژیم صهیونیستی فهماندیم زدن یک نقطه به مانند غزه که طول و عرض جغرافیایی آن ناچیز است و زدن عده‌ای کودک و پیر و بیمار ارزش نظامی ندارد.ارزش نظامی وقتی است که از هزار و چندصد کیلومتر آن طرف از یک نقطه نظامی بتوان نقطه نظامی دیگری را هدف قرار داد و اکنون با عملیات وعده صادق همه معادلات به هم خورده است و عملیات وعده صادق همانند خنجر جهان اسلام بود که بر گلوی رژیم کثیف صهیونیستی فرود آمد و دل همه عدالت‌خواهان جهان را شاد کرد.

«متشکریم ایران...»

بعد از این عملیات موج قدردانی مردم آزاده از ایران سراسر جهان را فراگرفت  انتشار ویدئویی از شعار‌های برخی شهروندان نیویورکی در حمایت از ایران، یمن و مردم غزه در متروی این شهر بازتاب گسترده‌ای داشت و نشان‌دهنده افزایش محبوبیت ایران در نقاط مختلف جهان بود و شهروندانی را نشان می‌داد که در مترو شعار می‌دهند: «ایران به تو افتخار می‌کنیم».

همچنین پس از انجام عملیات تنبیهی ایران علیه اهدافی در سرزمین‌های اشغالی، جمع زیادی از مردم استانبول با حضور در مقابل سرکنسولگری جمهوری‌اسلامی در این شهر، از ایران برای تنبیه رژیم صهیونیستی قدردانی کردند. انتشار تصاویری از جشن خیابانی جمعی از ساکنان تورنتو کانادا از حمایت از عملیات «وعده صادق» خبرساز شد و بازتاب گسترده‌ای در شبکه‌های اجتماعی داشت.

این تنها یک خط از کتاب چندصفحه ای محبوبیت ایران بعد از عملیات «وعده صادق» در جهان بود. محبوبیتی که امروز نقطه عکس آن را در دانشگاه های اروپا و آمریکا شاهد هستیم؛ نفرت از سردمداران غرب به دلیل حمایت از جنایات یک رژیم خونخوار....

باشگاه خبرنگاران جوان سیاسی دفاعی امنیتی

دیگر خبرها

  • شهید مطهری برای نخبگان فکری جبهه انقلاب یک اسوه تمام عیار است
  • تجدید پیمان دختران و مادران نصف‌جهان با سردار دل‌ها
  • واکنش حاج قاسم سلیمانی به یک تصمیم در فصل پنجم سریال پایتخت : مگر ما مرده باشیم که خانواده ایرانی سالم به ایران برنگردد (فیلم)
  • فرمانده‌ای که پسرخاله صدام را اسیر کرده بود
  • وقتی مصاف حق و باطل ملاک تنفر و محبوبیت در جهان می‌شود
  • کنایه عباس عبدی به سکوت اصولگرایان مقابل جنجال مهدی نصیری /براندازی قابل جمع با اصلاح‌طلبی نیست
  • مخالفت حاج‌قاسم سلیمانی با شهید شدن بابا پنجعلی
  • جنجال نظرات مهدی نصیری درباره شاهزاده پهلوی و اپوزیسیون!
  • ماجرای علاقه زیاد سردار سلیمانی به نوه اش، عسل /زینب گفت ببین یه ذره بچه داره من رو تهدید می‌کنه!
  • حرکت جبهه جهانی انقلاب، مستحکم‌تر و نیرومندتر از پیش